توطئه...

کنار هم خوابیدن بهونه بود، میخواستی ماگ منو دودر کنی...

کمی‌ دورهمی‌تر...

- اه، بازم که این دستمال تواالتا تموم شده، مگه قرار نبود دیروز بخری ؟

- چقد غر می‌زنی، بیا، هنوز 30 صفحه آخر کافه جفری مونده، جواب میده...


پ.ن: مدیونید اگه فک کنید من برا این کتاب پول دادم یا حتی یک صفحشو خوندم.

...

مردم 88، مردمی که میجنگن بی اینکه هیچ جایی، هیچ کسی، یا حتی تو هیچ کتابی، چیزی بهشون وعده داده شده باشه...

کمادور شصت و چهار...

وقتی می‌رید بیرون یه سیم بلند که دو طرفش لخت شده همراتون داشته باشید، وقتی یکی خواست با باتوم برقی بهتون حمله کنه، یه طرف سیم لخت شده رو به باتومش اتصال بدید و طرف دیگشو به بدنش. این کار باعث ایجاد وصلت کوتاه بین شما و خونواده نامبرده میشه. من خودم دکترای برقمو تو استنفورد گرفتم و خوراکم اینجور ترفنداست. این کار لطمه‌های جبران‌ناپذیری به فرد باتوم به دست میزنه...

متاسفانه وقتی این ترفند رو باتوم معمولی امتحان شده، نتیجه معکوس داده...


پ.ن: نمی‌دونم این باتوم که بعضاً با ت دسته‌دار هم نوشته می‌شه، با اون baton نسبتی داره یا نه، ولی به نظر میاد معادل خارجی بیشتر مصارف آموزشی داشته باشه و خوبه که تو زبان ما تا حد ممکن به این کلمه دسته اضافه شه...

مواظب خودت باش...

بلند می‌شم، پاهامو به اندازه عرض شونه‌هام باز می‌کنم، چند بار زانوهامو خم و راست می‌کنم تا از آمادگی جسمانیم اطمینان حاصل کنم، دست راستمو با زاویه سی و پنج درجه نسبت به پهلوم باز می‌کنم، با آرنجم زاویه صد و بیست درجه تشکیل می‌دم، با انگشتای دست راستم قوس گردن می‌سازم، آفتابه قرمز نیمه‌پری که دست چپمه رو یکم به سمت پایین خم می‌کنم و خودمو برا جواب دادن به اولین آدمی آماده می‌کنم که بگه :" این نیز بگذرد "

...

قرار نبود اینجا بذارم این نوشته رو، بر می­دارمش تو کمتر از یه روز...